حالا نوبتی هم باشه به بخش خاطرات میرسیم این هم یه خاطره کمی توپ یا بادبادکی
تو مدرسه زنگ ورزش تمرین پرتاب توپ به سبد بسکتبال داشتیم چون تعدادمون زیاد بود نوبتی و تو یه صف ایستاده بودیم . گذشت رسید به پرتاپ توپ من . چون تو پرتاب جزو نفرات برتر مدرسه بودم با کلی غرور اومدم برا پرتاب که توپ راحت رفت یه ور دیگه سبد و نزدیک اون هم نشد وقتی رومو اون ور کردم دیدم اصلا حواص معلممون به من نبوده بدو رفتم توپ رو گرفتم اومدم که یکی دیگه رو بندازم یکی از بچها با داد و بیدا به خانم معلم که این تکراریه من رو دارین با خونسردی بالا و اعتماد به نفس زیاد رومو کردم طرف معلم و گفتم نه خانم زنده است کجاش تکراریه .اگه بدونید چه فضای باحالی شده بود کل بچها از خنده پخش شده بودن . وا مگه دروغ گفتم زنده بود دیگه
نظرات شما عزیزان:
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان خط خطی های دوست داشتنی و آدرس ariana002.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 28
بازدید هفته : 439
بازدید ماه : 326
بازدید کل : 95756
تعداد مطالب : 353
تعداد نظرات : 165
تعداد آنلاین : 1